به گزارش مجله خبری نگار،ماشین مغز انسانها، میلیونها عادت و بازتاب ناخودآگاه و افکار قالبی و پیشداوریها را انجام میدهد. اما جالب اینکه این افراد خود از این مساله مهم آگاه نیستند و در دام پیشداوریهای خویش اسیر و گرفتارند و قادر به مقابله با یک چنین موضوع سادهای نمیباشند. در این فعالیتها هیچ نشانهای از اراده یافت نمیشود و آنچه را که اراده مینامند غالبا تبلوری از تمایلات و نیازهایشان میباشد.
امروز شخصا چند فکر نو داشتید و چه فکر و عقیدهای که نشانهای از شخصیت شما باشد و نه از پیشداوریها و افکار قالبی؟ اندیشههایی که از ترس و تمایل خوشایندبودن یا احساس حقارت و احساس قصور و حسادت و خشم و مردمگریزی بهدور بوده باشد. امروز چند بار خودتان بودید و تحت تاثیر قرار نگرفتید؟ به تمرینات زیر توجه کنید.
در این مورد بخصوص هیچ تمرینی را جایز نمیدانیم، ولی در هر لحظه باید به خود بگویید: «این من نبودم که این کار را کردم و یا آن حرف را گفتم زیرا….»
*دچار ترس شده بودم.
*اضطراب من را وادار ساخت.
*نیاز به تسلط بر دیگران داشتم.
*حسادت و نفرت و خشم من را به این کار وادار ساخت.
*حس خودکمبینی و خجالت من را به این کار کشانید.
*پیشداوریهایم من را به بازی میگیرند، من را وادار به کارهایی میکنند که برخلاف میلمن است.
*سماجت و کلهشقیام راه بر ارادهام میبندد.
*ضمیر ناخودآگاهم من را میخکوب میکند.
اکنون باید یاد بگیرید که چگونه عیوب آزاردهنده خود را که عبارتند از خودخواهی، حسادت، غبطه و رشک، خشم و وسواس را سرکوب کنید و آنها را از خویش دور سازید و «من» خود را پیدا کنید.
یک آدم خودخواه از جهاتی شبیه یک کودک لجوج است. اگر به خودخواهی خویش پی بردیم، قبل از هر چیز باید به علت آن پی ببریم. آیا از ترس درونی است و یا نگرانی از آینده؟ نخستین کاری که باید بکنید این است که خودخواهیتان برای شخص خودتان آشکار شده باشد، در این صورت ارادهتان موفق شده است از قعر امواج خودپرستی خود را به بالا بکشاند.
شخصی که گرفتار این احساس است، قبل از هر چیز از احساس خودکمبینی رنج میبرد و تنها چیزی که آرزو میکند این است که دیگران را از سر راه خود، بردارد. پس در این مورد نیز شخص باید از علت بیماریاش آگاه گردد و با آگاهی کامل از آنچه در باطنش میگذرد به سرکوبی آن بپردازد.
یک ضعف اخلاقی است که حسود تلاش میکند تا محبوب را برای خودش حفظ کند و برای انجام آن، اعمالی انجام میدهد که زندگی را برای خود و او تلخ میسازد. بهترین روش درمانی این است که فرد بداند:
حسادت یک عشق کاذب و یک عشق گمراه است.
این اصل مهم را از یاد نبرد که دیکتاتوری محبت نمیآورد و زورگویی نشانه توانایی نیست.
«من» وجود خود را که هنوز دست نخورده باقی مانده است تجهیز کند و در جهتی مثبت هدایت کند و از تحلیل رفتن آن جلوگیری کند.
تردیدی نیست که ترسوترین انسانها نیز، گاهی اوقات، بر اثر خشم فراوان از جاکنده میشوند و دست به اعمال جسورانهای میزنند، در واقع اینها نه از روی اراده بلکه به دلیل فوران خشمشان میباشد. بسیاری از گرایشهای خشمآلود با وقوف آگاهانه بر اعمال از بین میرود.
وسواسهای سبک مانند ترس از دیر رسیدن به سرکار یا خانه، وسواس نگاه کردن به ساعت که مبادا از وقت نهارش بگذرد را میتوان با اطلاع از آنها، از بین برد. در بیماریهای روانی پیدا کردن ریشه از اهمیت خاصی برخوردار است و با صرف ارادهای مختصر میتوان به مقابله با آن پرداخت.
توصیه ما این است که اگر میخواهید خود و شخصیت خود را بسازید، باید در درون انقلابی به وجود آورید و پیش از هر کار، نقشهای خود را تشخیص دهید و پس از آن، زدودن آنها کار سادهای است. بدیهی است که آدم بیاراده وجود ندارد بلکه بیارادهها افرادی هستند که نمیخواهند به طرز صحیحی اراده خود را بهکار گیرند. عادت جدید و ارادی شما، مثل کلاف نخی است که به دقت آن را پیچیده باشید که با کمترین بیاحتیاطی رشتههایتان پنبه میشود و باز از نو باید شروع کنید.
منبع:اینفو